06. کاربرد الگوهای قیمتی
در بازار تبادلات ارزی مبنای جابجایی نرخ ها، میزان عرضه و تقاضای هر ارز می باشد و بدین لحاظ که ارزها همیشه با ارزی دیگر سنجیده می شوند. عرضه و تقاضای منفرد هر ارزی بر روی ارزش برابری ارز متقابل نیز تاثیر مستقیم دارد. این بحث بدین لحاظ گفته شد تا بتوانیم میزان جابجایی هر جفت ارز را جدا از مسائل بنیادی تاثیر گذار بر عرضه و تقاضا به لحاظ تکنیکی بررسی کنیم. شاخصی که میزان نوسان هر جفت ارز را در بازه زمانی خاصی اندازه گیری می کند با نام Volatility یا فراریت شناخته می شود.
فراریت مقدار میانگین نوسان هر جفت ارز، سهام یا کالا در بازه زمانی خاص می باشد. فراریت در بازار مبادلات ارز رابطه نزدیک و تنگاتنگی با ارزش ذاتی برابری نرخ آن جفت ارز دارد. اگر میزان عرضه و تقاضای یک جفت ارز را در دو بازه زمانی، برابر فرض کنیم میزان نوسان هر جفت ارز بسته به ارزش ذاتی نرخ برابری آن جفت ارز تعیین می شود. عموما ارزها در بازار مبادلات ارز در هر ۲۴ ساعت یا یک روز کاری بین ۰٫۵ تا ۱٫۵ درصد از ارزش ذاتی خود را به صورت میانگین نوسان دارند. بدین معنی که اگر نرخ برابری (ارزش ذاتی) جفت ارز پوند به فرانک سوییس در یک سال گذشته ۱٫۸۰۰۰ بوده است بنابراین می توانیم انتظار داشته باشیم این جفت ارز روزانه میانگین ۱۸۰ پوینت که برابر یک درصد ارزش ذاتی این جفت ارز می باشد حرکت دارد. یا به عنوان مثال اگر نرخ برابری (ارزش ذاتی) جفت ارز دلار استرالیا به دلار آمریکا در یک سال گذشته ۰٫۷۵ بوده است بنابراین می توانیم انتظار داشته باشیم این جفت ارز روزانه میانگین ۷۵ پوینت نوسان داشته باشد.
ذکر دو مساله نباید فراموش شود. اول اینکه شاید روزهای بسیاری را داشته باشیم که مقدار میانگین نوسان هر ارز بیشتر از ۱٫۵ درصد از ارزش ذاتی باشد اما روزهایی قبل یا بعد مقدار نوسان کمتر باشد که میانگینشان به ۰٫۵ تا ۱٫۵ درصد ارزش ذاتی برسد و مساله دوم اینکه وقتی صحبت از فراریت می شود منظور بیشینه و کمینه قیمت(High و Low) می باشد.
این بحث بدین لحاظ حائز اهمیت است که انتظارات حرکتی یک جفت ارز را در یک بازه زمانی برای معامله گر مشخص می کند. زمانی که معامله گر روی دلار استرالیا به دلار آمریکا معامله می کند و حد سود یا ضررش حدود ۱۵۰ پوینت است نمی تواند انتظار داشته باشد که حداکثر در طول یک روز بازار به هدف های قیمتی اش برسد. حال آنکه عکس این حالت را نمی تواند برای جفت ارزی مانند پوند به ین که میانگین نوساناتش حدود ۱۸۰ پوینت در روز است را برای دستورات حد ضرر و سودش انتظار داشته باشد.
از یاد نبریم این قانون نانوشته در بازار مبادلات ارز در اصل از قانون حداکثر میزان نوسانات بازار اوراق بهادار گرفته شده است اما ناخودآگاه، در بازار ارز حالتی به وجود آورده که برای هر بازه زمانی معامله گران انتظار نوسان خاصی را پیش بینی می کنند. غیر از استفاده ای که از میزان فراریت برای حداکثر نوسانات هر روز می شود. با تشخیص این عامل که آیا در روزهای گذشته بازار کمتر از میزان میانگین نوساناتش، حرکت کمتر داشته، می توان متوجه شد که در روز یا روزهای آتی بازار حرکات بزرگتر و با دامنه بیشتری خواهد داشت. در عین حال تا با این تکنیک یا تکنیک های مشابه آشنایی کامل پیدا نکرده اید پیشنهاد نمی شود با زیاد شدن نوسانات در روزهای خاص، حرکات کمتر را در روزهای پیش رو انتظار داشته باشید. همانطور که در شکل زیر دیده می شود پس از اینکه چندین روز میانگین نوسان بسیار کم بوده است روز یا روزهایی را شاهد هستیم که فراریت بیشتر شده است تا میانگین نوسانات فراریت بر اساس ارزش ذاتی درست باشد.
برای بازه های زمانی بزرگتر، در بازه هفتگی فراریت یا اختلاف بیشینه و کمینه قیمت (High و Low) به صورت میانگین گرایش به ۲٫۸ ارزش ذاتی آن جفت ارز دارد و برای بازه ماهانه به صورت میانگین گرایش حرکت دامنه نوسان به ۷٫۵ درصد از ارزش ذاتی جفت ارز وجود دارد.
معمولا فراریت را با شاخص نمای تکنیکی سنجش انحراف معیار(Standard Deviation) می سنجند. به هر میزان انحراف معیار بالاتر باشد میزان فراریت بیشتر است. گرچه بدون استفاده از این شاخص نما نیز می توان میزان فراریت بازار را با نرم افزارهای آماری مورد سنجش قرار داد.
زمانیکه با ترسیم چنگالی کامل که تمامی اصول در آن رعایت شده است آشنا شدیم تکنیک هایی برای استفاده از چنگال “اندری” وجود دارد که می توانیم از آنها برای معامله در بازار استفاده کنیم.
۱) روش استفاده اول از “چنگال اندری” زمانی است که با وجود ترسیم صحیح چنگال قیمت ها در بازار به سمت خط میانی چنگال حرکت نمی کنند. قیمت ها در روند نزولی اطراف بال بالایی و در روند صعودی اطراف بال پایینی حرکت دارند. این مساله که قیمت به خط میانی داخل چنگال نمی رسد می تواند نشانه ای از تضعیف قدرت روند جاری بازار در حالت فعلی باشد از این رو احتمال اینکه بال پایینی یا بالایی که قیمت حول آن خط در حال نوسان است شکسته شود بسیار محتمل است. شکل زیر نمونه ای از حالت اول ورود به معامله را برای یک چنگال صعودی نشان می دهد که با شکسته شدن خط بال پایینی می توان وارد معامله فروش شد.
۲) قاعده دوم برای ورود به معامله زمانی ایجاد می شود که قیمت با اینکه به سمت خط میانی در حال حرکت است یک گپ (شکاف) در نزدیک خط میانی ایجاد می کند. گپ یا تثبیت قیمت در چنگال صعودی روی خط میانی و گپ یا تثبیت در چنگال نزولی زیر خط میانی نشانه ای پایداری روند در جهت فعلی می باشد. این موارد موقعیت های خوبی را برای ورود به معامله ایجاد می کنند. مثال این نمونه را در مثال زیر می توان مشاهده کرد.
۳) قاعده سوم استفاده از چنگال زمانی مورد استفاده برای ورود به معامله قرار می گیرد که خط میانی برای قیمت تبدیل به یک خط حمایت یا مقاومت می شود و از پیشروی قیمت در روند نزولی به زیر خط میانی و در روند صعودی از پیشروی قیمت به بالای خط میانی جلوگیری می کند. معمولا برای استفاده از این ابزار در مورد ورود به معامله از شاخص نمای تکنیکی Stochastic (اندیکاتور استوکاستیک) استفاده می شود. اگرچه حالت بهینه برای ورود به معامله با مشاهده چنین وضعیتی که خط میانی چنگال حکم حمایت یا مقاومت را داشته، صبر کردن تا زمانی است که بال بالایی یا بال پایینی شکسته شود.
چنگال های “اندرو” (اندری) ، تکنیکی برای استفاده از روند ها می باشد. “آلن اندری” ابداع کننده این روش اعتقاد داشت خطوط روند کلاسیک کارایی بالایی در بازارها ندارند و خطوط روندی که از نقاط و پیوت های بیشتری می گذرد بسیار کاربردی تر می باشد. در عین حال بر مبنای این خط مرکزی باید تمامی نوسانات قیمت را در بین دو بال، که کانالهایی را برای قیمت می سازند داشته باشیم.
برای ترسیم یک “چنگال اندرو” تحلیلگر به سه نقطه (پیوت) که آغازگر موج های جدید باشد، نیاز دارد و پس از ترسیم چنگال پیچفورک باید مشاهده نماید که آیا چنگالش سه اصل اساسی ترسیمی را رعایت کرده یا خیر.
همانطور که در شکل زیر مشاهده می شود برای ترسیم یک چنگال پیچفورک به سه نقطه (پیوت) آغاز موج نیاز داریم. نقاط A وC نقش های یکسانی در تغییر جهت قیمت داشته اند و نقطه B نقشی خلاف نقاط A و C برای جابجایی قیمت ایفا می کند. بدین معنی که اگر نقاط A وC روندهای صعودی جاری را تبدیل به روند نزولی کرده اند نقطه B روند نزولی جاری را تبدیل به صعودی کرده است. در ترسیم چنگال صعودی این نقش ها معکوس می شود
برای ترسیم یک چنگال به سه نقطه نیاز داریم که تا به اینجا با آنها آشنا شدیم. از این نقاط درک کردیم که تغییرات قیمت معمولا به صورت سینوسی و با تصحیح همراه هستند. برای ترسیم خط میانه که بیشترین نوسانات را قیمت حول آن محور داشته است می توان ما بین نقاط B و C را شناسایی کرد(محدوده سبز رنگی که در تصویر بالا بین B و C وجود دارد) و خطی را از نقطه A به این نقطه میانی ترسیم کرد. این خط شیب و زاویه خاصی نسبت به تغییرات قیمت دارد که نوسانات بسیاری حول این محور است. به اندازه شیب خط میانی می توان به موازاتش خطوطی را از نقاط B وC ترسیم کرد. معمولا قیمت مانند شکل، حول این محور و خط میانی بارها نوسان دارد. در عین حال نسبت به قیمت چنگال های بالا و پایین که موازی با خط میانی ترسیم شده عکس العمل نشان می دهد.
معامله بر اساس جفت ارزهای متقاطع (Rates Cross) مبحثی می باشد که اغلب مورد توجه معامله گرانی است که از سیستم تریدینگ استفاده می کنند. اغلب معامله گران مبتدی از معامله بر روی جفت ارزهای متقاطع پرهیز می کنند دلایلی مانند اسپرد بالاتر، آشنا نبودن با رفتار آن جفت ارز، کمبود دانش و اطلاعات فاندامنتالی از جمله دلایل فعالیت کمتر معامله گران در این ارزها می باشد و اغلب معامله گرانی که بر روی جفت ارزهای متقاطع کار می کنند به دنبال ارزهایی هستند که فراریت (Volatility) بیشتری داشته باشند مانند جفت ارز پوند به ین ژاپن.
متاسفانه بسیاری از معامله گران بدون اطلاع از تاثیر پذیری جفت ارزها از یکدیگر بر روی جفت ارزهای متقاطع اقدام به معامله می کنند و اغلب ضررهایی بیش از حد، متحمل می شوند. در بازار تبادلات ارزی با داشتن قیمت دو جفت ارز نسبت به ارزی ثابت میتوان قیمت آن دو جفت ارز را نسبت به هم محاسبه نمود که یکی از سه حالت زیر برایشان وجود دارد.
پرایس اکشن چیست؟ و نحوه استفاده از آن چگونه است؟
طوطیا: اگر از کاربران تازه وارد دنیای ارزهای دیجیتال باشید، ممکن است درک تفاوت بین «سقوط قیمت» و «اصلاح قیمت» برایتان دشوار باشد. هر دو این عبارتها، جزو اصطلاحات رایج و پراستفاده در دنیای ارزهای دیجیتال هستند. در این مطلب مفاهیم سقوط و اصلاح قیمت را توضیح میدهیم و تفاوتهای آنها را بررسی میکنیم. در ادامه با ما همراه باشید.
پرایس اکشن چیست؟
به بیان ساده پرایس اکشن یک تکنیک معامله گری و تحلیل بازار است که به معامله گر این امکان را میدهد تا با استفاده از حرکات واقعی قیمت تصمیمات خود برای انجام معاملات را بگیرد؛ برخلاف دیگر تریدرها که با استفاده از اندیکاتورهایی که همیشه عقب تر از قیمت فعلی بازار هستند اقدام به تحلیل حرکات قیمت میکنند (توجه داشته باشید که اصلا منظور ما این نیست که استفاده از اندیکاتورها برای انجام تحلیل و معامله مناسب نمیباشد).
اکثر اندیکاتورها از قیمت فعلی بازار عقبتر هستند و در واقع تحلیل اطلاعات گذشته قیمت را با استفاده از فرمول خود نشان میدهند. با استفاده از برخی روشهای معامله گری خاص اطلاعات گذشته میتوانند به تریدر کمک کنند تا بتواند حرکات بعدی بازار که به احتمال زیاد به زودی رخ خواهند داد را تشخیص دهد، در حالی که با استفاده از اندیکاتورها باید صرفا حرکات بعدی بازار را حدس بزنیم.
پرایس اکشن
پرایس اکشن با استفاده از تحلیل الگوهای قیمت تلاش میکند تا نظم حاکم بر بازار که گاهی اوقات تصادفی به نظر میرسد را به شیوه ای بهتر به معاملهگر ارائه دهد. در واقع پرایس اکشن تریدرها چند گام فراتر میروند; سوال اصلی آنها این نیست که چه اتفاقی در حال رخ دادن است; بلکه این است که چرا این اتفاق دارد میافتد! بنابراین میتوانند تصمیمات بهتری بگیرند.
سویینگها (نقطه عطف بالا و پایین بازار یا همان High و Low تست کردن حمایتها و مقاومتها و روندهای تثبیت؛ نمونههایی از پرایس اکشن هستند.) نمودارهای شمعی ژاپنی و نمودارهای میله ای ابزارهای مهمی برای مثال الگوی شمعی هارامی تحلیل با استفاده از روش پرایس اکشن میباشند.
الگوهای شمعی مانند هارامی، اینگولفینگ، شوتینگ استار و … همگی مواردی هستند که در تحلیلگری به سبک پرایس اکشن با آن موجه خواهید شد.
پرایس اکشن به معاملهگر چه میگوید؟
همانطور که گفته شد، دادههای خام قیمتی مبنای دادههای پرایس اکشن است که میتوان آن را در قالبهای مختلف نموداری مانند شمع ژاپنی (کندل استیک) به کار گرفت. نمودار کندل استیک به دلیل نمایش گرافیکی مناسب نوسانات و حرکات قیمتی، به همراه نمایش دادههایی چون ارزش باز، مثال الگوی شمعی هارامی بسته، بالاترین و پایینترین به محبوبیت بالایی بین معاملهگران دست یافته است. الگوهای شمعی هارامی، انگالفینگ و سه سرباز سفید نمونههایی از پرایس اکشنهای تفسیرشدهای هستند که معاملهگر حین مشاهده آنها میتواند تصمیمات معینی را اتخاد کند. الگوهای کندل استیک بسیاری وجود دارند که هر یک از آنها انتظارات خاصی را در تریدر به وجود میآورند.
برای نمونه از یک مثلث صعودی که با خطوط روند بر روی نمودار یافت شده، میتوان برای پیشبینی یک شکست مقاومتی استفاده کرد. پرایس اکشن در این الگو به ما میگوید که خریداران چندین بار برای شکستن مقاومت تلاش کردهاند و هر بار قدرتمندتر از قبل ظاهر شدهاند.
چگونه از پرایس اکشن استفاده کنیم؟
پرایس اکشن همانند اندیکاتورهایی مثل MACD و RSI یک ابزار به شمار نمیآید و منبعی از دادههایی است که ابزارهای مختلف براساس آن ساخته شدهاند. معاملهگران نوسانی (Swing Trader) و تریدر روند (Trend Trader) بیشتر ترجیح میدهند با پرایس اکشن کار کنند تا تحلیل فاندامنتال و اندیکاتورها را برای تمرکز بر روی محدودههای حمایت و مقاومت و پیشبینی شکستها و تثبیتهای قیمتی رها کنند. حتی این تریدرها هم باید به عوامل دیگری از جمله حجم معاملات و تایمفریمهایی که از آن برای یافتن سطوح حمایت و مقاومتی استفاده کردهاند، توجه داشته باشند؛ چرا که میتواند بر روی درست بودن تحلیلهایشان تاثیر بگذارد.
معاملهگران برای اینکه تحلیل پرایس اکشن موفقی داشته باشند، باید حداقل با چند مفهوم اولیه مانند حمایت، مقاومت و خطوط روند آشنایی داشته باشند.
خطوط حمایت و مقاومت
معاملهگران در پرایس اکشن باید به دنبال سطوح و محدودههایی باشند که قیمت در مواجهه با آنها واکنش نشان داده است. به این محدودهها حمایت و مقاومت گفته میشود. خطوط حمایت و مقاومت پس از اینکه میشکنند، قابل تبدیل شدن به یکدیگر هستند. یعنی برای نمونه خط حمایتی که شکسته میشود، در ادامه سدی در برابر افزایش قیمت خواهد بود و به یک مقاومت تبدیل میشود. این خطوط را باید در تایمفریم مخصوص خود استفاده کرد، چرا که قیمت بسته شدن یا باز شدن در یک تایمفریم خاص میتواند شکسته شدن یا نشدن این خطوط را در آن تایم فریم تعیین کند. برای مثال استفاده از خطوط حمایتی که برای دوره زمانی هفتگی رسم شده، احتمالا در نمودار یک ساعته کارایی چندانی نخواهد داشت.
خطوط روند
شناسایی روند و یافتن خطوط روند از اولین کارهایی است که معاملهگر باید انجام دهد. اصطلاح «روند دوست شماست» که در بازارهای مالی از آن استفاده میشود، یکی از نکات مهمی است که معاملهگران باید به یاد بسپارند تا در هنگام ترید کردن با روند بازار نجنگند. خطوط روند که با اتصال کفها و مثال الگوی شمعی هارامی سقفها به همدیگر ساخته میشوند، نقاط احتمالی برگشت روند (در صورت شکسته شدن) را مشخص میکنند تا در اولین شمعی که از خط روند عبور میکند، معاملهگر تصمیم به خریدن یا فروختن بگیرد.
الگوهای کندل استیک
آرایش به خصوص کندلها در کنار یکدیگر، معاملهگر را برای حرکت بعدی قیمت آماده میکند. در ادامه تعدادی از این الگوها و ویژگیهای آنها معرفی شده است.
ماروبزو (Marubozu)
در این الگو سایهای از سمت بالا یا پایین بر روی بدنه شمع دیده نمیشود. فشار شدید خریداران (ماروبزو سبز) و فروشندگان (ماروبزو قرمز) از مشخصههای بارز این شمع است. این شمع اولین مرحله از شروع روند صعودی و نزولی در بازار است.
دوجی (Doji)
زمانی شکل میگیرند که قیمت آغازین و نهایی یک شمع با هم برابر باشند. اندازه سایهها در دوجی متغیر است. این الگو نبرد میان خریداران و فروشندگان را نشان میدهد که هیچ یک از دو گروه بر دیگری برتری نیافتهاند. این الگو میتواند هم به صورت ادامهدهنده روند و هم بازگشت روند باشد.
هارامی (Harami)
یکی از الگوهای بازگشتی که از دو شمع تشکیل شده است. کندل اول که شمع مادر نام دارد، بازار را به نقطه اوج یا نزول میرساند. کندل بعدی یک شمع دوجی است یا اینکه بدنه کوچکی دارد و درون بازه خرید و فروش شمع مادر تشکیل میشود.
پوششی (Engulfing)
در این الگو دو شمع پشت سر هم قرار گرفتهاند که رنگهای متضادی دارند. این الگو به صورت بازگشتی است و بدنه شمع دوم، کندل اول را به صورت کامل در بر میگیرد. اینکه شمع پوششی چه تعداد از شمعهای قبلی را در بر میگیرد، قدرت الگو را نشان میدهد.
نکاتی در خصوص الگوها و ستاپ های پرایس اکشن
1- تحلیلگر پرایس اکشن به مشاهده اندازه نسبی، شکل، موقعیت، رشد و حجم شمعها نگاه میکند.
2- در این روش معمولا از سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال مثل میانگین متحرک، خط روند و دامنه معاملاتی نیز استفاده میشود.
3- استفاده از پرایس اکشن برای سفته بازی الزاما به معنای نادیده گرفتن تمام روشهای تحلیل تکنیکال نیست. اما یک تحلیلگر پرایس اکشن میتواند برای ساخت استراتژی خود صرفا بر روی درک رفتاری پرایس اکشن تمرکز کند.
4- به طور کلی، الگوهای پرایس اکشن با هر شمع شکل میگیرد و معاملهگر به دنبال الگوهای مختلف است که به ترتیب خاصی شکل بگیرند و بدین ترتیب ستاپ شکل میگیرد که به سیگنال خرید و فروش منتج میشود.
5- معامله گر پرایس اکشن از ستاپ برای تعیین نقاط ورود و خروج استفاده میکند. هر ستاپ یک نقطه بهینه برای ورود دارد. معامله گران حرفهای معیارهای خود را برای ورود و خروج دارند که این معیارها بر اساس تجربه چندین ساله شکل گرفتهاند.
لازم به ذکر است که معمولا یک ستاپ ساده به تنهایی برای ورود به معامله کافی نمیباشد، بلکه باید از ترکیب شمعها، الگوها و ستاپها استفاده کرد.
زمانی که معامله گر به این نتیجه رسید که سیگنال پرایس اکشن به اندازه کافی قوی است، آنگاه منتظر یک نقطه مناسب برای ورود یا خروج میمانند که به آن تریگر گفته میشود.
در هنگام معامله ممکن است سیگنالی مشاهده شود اما آنها تریگر نیستند چون باید شمع مورد نظر بسته شود تا سیگنال معتبر باشد.
بعد از ورود به معامله باید حد ضرر مشخص شود.
شروع به کار برای ترید با پرایس اکشن
معاملهگران پس از اینکه با مفاهیم اولیه آشنا شدند، باید نمودار خود را برای تحلیل کردن آماده کنند. خالی کردن نمودار از هر شکل، خط و اندیکاتور اضافهای برای هر چه سادهتر کردن آن، از لازمههای استفاده از پرایس اکشن در معاملات است.
نمودار بالا که قیمت بیت کوین را در ماه جولای 2019 نشان میدهد، برای تحلیل آماده است. در این تحلیل از نمودار شمعی استفاده شده و رنگ مشکی، بیانگر کندل نزولی و رنگ سفید بیانگر شمع صعودی است.
در ابتدا با رسم محدودههای مقاومت و حمایت (به ترتیب قرمز و سبز رنگ) بر روی نمودار، مناطقی را که قیمت به آنها واکنش نشان میدهد را تعیین میکنیم. با همین کار ساده میتوان در صورت شکسته شدن این محدودهها اقدام به خرید یا فروش کرد. با استفاده از الگوهای شمعی که تعداد آنها بسیار بیشتر از آن چیزی است که در این مطلب معرفی شد، میتوان وضعیت روانی بازار را در آن لحظه تحلیل کرد.
برای نمونه الگوی چکش که یک الگوی بازگشتی صعودی است، موفق عمل کرده و موجب رشد قیمت شده است. الگوی دوجی که پس از یک شمع سفید بزرگ ظاهر شده، عدم اطمینان را در بازار نشان میدهد و لزوم مشخص شدن شمع بعدی را بیش از پیش میسازد. الگوی کندل بازگشتی صعودی که کمترین قیمت آن (Low Price) نسبت به شمع قبلی پایینتر بوده و به صورت صعودی نیز بسته شده، از ورود به معامله پس از عبور قیمت از بالاترین قیمت آن (خط چین قرمز) حکایت دارد. الگوهای کندل استیک در این نمودار تنها به موارد گفته شده محدود نمیشود. برای همین آشنایی با این الگوها و نتایجی که از پس ظهور آنها در نمودار به وقوع پیوسته، برای کسانی که از پرایس اکشن استفاده میکنند ضروری است.
گام های معامله بوسیله پرایس اکشن
معاملهگران باتجربه از اقدامات متفاوتی برای تشخیص الگوهای معاملاتی، سطوح ورود و خروج و تعیین حدِ ضرر بهره میگیرند. استفاده از تنها یک استراتژی برای یک یا چند سهم ممکن است باعث از دست دادن شماری از فرصتهای معاملاتی شود. در اغلب موقعیتها از دو گام زیر برای تحلیل، بهره گرفته میشود:
تشخیص وضعیت: در این گام، معاملهگر به تشخیص وضعیت موجود میپردازد. برای مثال، ممکن است قیمت یک سهم در حال کاهش یا افزایش یافتن باشد یا سهام به کانال قیمت معینی ورود کند یا به سادگی، روند قیمتی، در حال شکستن مثال الگوی شمعی هارامی خطوط مقاومت یا حمایت باشد.
تشخیص فرصتهای معاملاتی در هر وضعیت: برای مثال، هنگامی که روند قیمت یک سهم صعودی است، امکان دارد حتی از این اندازه هم بیشتر افزایش یابد و نوسانات زیادی را تجربه کند، یا اینکه بازگشت کند و کاهش یابد. این بستگی به دیدگاه تحلیلگر دارد و حتی ممکن است تحلیلگران متفاوت، برداشتهای مختلفی از وضعیتی یکسان داشته باشند.
مزایای استفاده از روش پرایس اکشن برای معامله
تریدرهای پرایس اکشن برای تحلیل بازار به نرمافزارهای اضافی نیاز ندارند. کندلها، بار، نقطه یا هر نمودار دیگری، اطلاعات مورد نیاز این تریدرها را فراهم میکند.
روش پرایس اکشن در هر موقعیت و تمام بازارهای مالی مثل بازار فارکس، باینری آپشن ، بازار بورس، کالا، سهام، ارزهای دیجیتال و… کاربرد دارد.
با همه نرمافزارهای معاملاتی (متاتریدر، نینجا تریدر، ترید استیشن و…) میتوان تحلیل پرایس اکشن را انجام داد.
روشی است که اطلاعات تاریخ گذشته در معاملات نقشی ندارند.
هر چند روشی همه جانبه است که معاملهگران جهت ورود به معاملات الگوهای نموداری نوسانات قیمت، حجم معاملات و سایر اطلاعات بازار را با هم ترکیب میکنند. اما تداخل اطلاعات در آن وجود ندارد.
با همه ویژگیهای مثبت این روش، کلید اصلی یادگیری پرایس اکشن صرف زمان و تمرین مداوم است.
سخن پایانی
در این مقاله به معرفی یکی روشهای ساده، جذاب و درعین حال پولساز در معاملهگری بازارهای مالی، یعنی پرایس اکشن پرداختیم. در این روش برخلاف سایر روشهای تحلیل تکنیکال، از اندیکاتورها و ابزارهای مختلف استفاده نمیشود و با یک چارت خلوت سروکار داریم. تمرکز اصلی این روش روی قیمت، محدودههای مهم قیمت و خطوط روند است.
درست است که اخبار و عوامل فاندامنتال تأثیر زیادی روی قیمت یک دارایی دارند، اما از آنجایی که برایند تمام متغیرها در نهایت روی قیمت ظاهر میشود، پرایش اکسن با آنالیز عمیق قیمت، مخصوصاُ در زمانهایی که به محدودههای مهم نزدیک میشود، معاملهگر را قادر میسازد در بهترین زمان وارد معامله شود و تا سطح قیمت بعدی آن را همراهی کند و سود شیرین خود را از بازار به دست بیاورد.
روانشناسی الگوهای شمعی در بورس و انواع آنها
در این مقاله ابتدا به بررسی کندل های ماروبوزو، فرفره و دوجی پرداخته می شود و از لحاظ روانشناسی، دلیل شکل گیری این الگوهای تک کندلی بررسی می شود. در پایان این مقاله نیز انواع الگوهای شمعی در بورس معرفی می شوند تا در مقاله های بعدی بتوان به صورت دقیق تر به بررسی هر الگو پرداخت. با ما همراه باشید.
در نمودارهای شمعی، برای هر کندل تنوع بسیار زیادی از لحاظ طول بدنه و همچنین طول سایه های پایینی و بالایی وجود دارد. باید توجه داشت که برای بررسی کندل ها، واژه های کوتاه، متوسط و بلند به صورت نسبی می باشند و همواره هر کندل با کندل های قبلی خود مقایسه می شود. در شکل 1، یک کندل صعودی همراه با بدنه اصلی، سایه های بالا و پایینی و اطلاعات مختلف قیمتی آورده شده است. در صورتی که قیمت آخرین معامله (قیمت بسته) بیشتر از قیمت اولین معامله (قیمت باز) باشد، کندل صعودی خواهد بود و معمولا در نرم افزارهای مختلف تحلیل تکنیکال، چنین کندلی با مثال الگوی شمعی هارامی رنگ سفید یا سبز و یا حتی آبی نشان داده می شود. از طرفی اگر قیمت آخرین معامله کمتر از قیمت اولین معامله باشد، چنین کندلی نزولی خواهد بود و در نرم افزارهای مختلف تحلیل تکنیکال با رنگ مشکی یا قرمز نشان داده می شود. باید توجه داشت که در بازار سرمایه برخلاف بازارهای بین المللی، قیمت آخرین معامله با قیمت پایانی متفاوت می باشد.
شکل 1- اجزای یک کندل ژاپنی
اندازه بدنه اصلی و همچنین نحوه شکل گیری سایه های بالایی و پایینی هر کندل، از لحاظ روانشناسی و خرد جمعی اهالی بازار، دلایل متعددی دارد که در ادامه این مقاله به بررسی این موضوع می پردازیم.
بدنه های بلند در مقایسه با بدنه های کوتاه
به روزهایی که اختلاف بین قیمت اولین معامله و آخرین معامله زیاد باشد، روزهای بزرگ یا بلند گفته می شود و به کندل های دارای چنین بدنه های بلندی، کندل بلند گفته می شود. از طرفی به روزهایی که اختلاف بین قیمت اولین معامله و آخرین معامله کم باشد، روزهای کوچک یا کوتاه گفته می شود و به کندل های دارای چنین بدنه های کوتاهی، کندل کوتاه گفته می شود. بایستی توجه داشت که این نوع نامگذاری، به صورت ساده بر اساس طول بدنه صورت گرفته و در آن سایه های بالایی یا پایینی مد نظر قرار نمی گیرد.
شکل 2- کندل با بدنه کوتاه و بلند
به طور کلی، کندل های با بدنه بلند، نشان دهنده قدرت زیاد خریدارها یا فروشنده ها و همچنین شمع های با بدنه کوتاه، نشان دهنده تثبیت قیمت می باشند. اگر شمع های بلند، بدنه سفید داشته باشند، نشان دهنده این موضوع است که فشار زیادی برای خرید وجود دارد و در صورتی که در انتهای یک روند نزولی، در محدوده حمایتی معتبر، جنین کندلی را شاهد باشیم، می توانیم انتظار رشد قیمت را داشته باشیم. در صورتی که چنین کندلی در محدوده حمایتی معتبر شکل نگیرد، نمی توان برداشت خاصی از آن کرد و حتی ممکن است چند روز معاملاتی بعد، افت قیمت را هم شاهد باشیم.
از طرفی کندل های با بدنه مشکی بلند، حاکی از این موضوع است که فشار زیادی برای فروش وجود دارد و در صورتی که در انتهای یک روند صعودی، در محدوده مقاومتی معتبر، چنین کندلی را شاهد باشیم، می توانیم بعد از آن انتظار افت قیمت را داشته باشیم اما اگر چنین کندلی در محدوده مقاومتی معتبر، شکل نگیرد، نمی توان برداشت خاصی از آن کرد و حتی ممکن است با فاصله زمانی کمی از شکل گیری این کندل، شاهد رشد قیمت باشیم. در صورتی که در یک روند نزولی، شاهد بک کندل با بدنه مشکی بلند باشیم، می توان از آن اضطراب و ترس ناگهانی فعالان بازار را برداشت کرد.
1- کندل یا الگوی ماروبوزو (Marubozu)
الگوی ماروبوزو از الگوهای شمعی در بورس می باشد و به کندل هایی که دارای بدنه بلند می باشند و سایه های بالایی یا پایینی ندارند، گفته می شود. البته باید توجه داشت که گاهی اوقات الگوی ماروبوزو دارای سایه های کوتاهی در بالا یا پایین می باشد اما در صورتی که سایه های بالایی و پایینی وجود نداشته باشد، قدرت کندل بیشتر خواهد بود. کندل ماروبوزو با بدنه سفید (ماروبوزو سفید) زمانی شکل می گیرد که قیمت اولین معامله برابر با قیمت پایینی (Low) و قیمت آخرین معامله برابر با قیمت بالایی (High) باشد. از طرفی کندل ماروبوزو با بدنه مشکی زمانی شکل می گیرد که قیمت اولین معامله برابر با قیمت بالایی و قیمت آخرین معامله برابر با قیمت پایینی باشد. در شکل 3 انواع کندل های ماروبوز آورده شده است.
شکل 3- انواع کندل های ماروبوزو
سایه های بلند در مقایسه با سایه های کوتاه
کندل های با سایه های کوتاه، نشان می دهند که بیشتر معاملات در محدوده قیمت های اولین معامله و آخرین معامله صورت گرفته اند و شمع های دارای سایه های بلند، نشان دهنده این موضوع هستند که معاملات برای مدتی با قیمت های اولین معامله و آخرین معامله فاصله زیادی گرفته اند. در شکل 4، دو کندل با سایه های بلند بالایی و پایینی آورده شده است.
شکل 4- کندل های دارای سایه های بلند بالایی و پایینی
کندل های دارای سایه های بلند بالایی و کوتاه پایینی حاکی از این موضوع هستند که ابتدا خریداران بر فروشندگان غالب و موجب رشد قیمت شده اند اما در نهایت فروشندگان بر خریداران غالب شده و در پایان روز معاملاتی موجب افت قیمت و نزدیک شدن قیمت آخرین معامله به قیمت اولین معامله شده اند. از طرفی کندل های دارای سایه های بلند پایینی و کوتاه بالایی نشان دهنده این موضوع هستند که ابتدا فروشندگان بر خریداران غالب و افت قیمت را موجب شده اند اما در ادامه خریداران موفق به غلبه بر فروشندگان شده اند و در نهایت در پایان روز معاملاتی، با نزدیک شدن قیمت آخرین معامله به قیمت آغازین، سایه بلند پایینی شکل گرفته است.
2- کندل فرفره (Spinning Tops) از الگوهای شمعی در بورس
کندل هایی که دارای سایه های بلند بالایی و پایینی و همچنین بدنه اصلی کوچکی می باشند، فرفره نامیده می شوند. تشکیل کندل های فرفره نشان از شک و تردید میان معامله گران می باشد. در کندل های فرفره، بدنه اصلی کوچک، تغییرات اندک قیمت اولین معامله تا آخرین معامله را نشان می دهد، از طرفی سایه های بلند بالایی و پایینی نشان دهنده این موضوع هستند که هم خریداران و هم فروشندگان طی دوره زمانی معاملاتی فعال بوده اند و تغییرات زیادی را در قیمت رقم زده اند. در کندل های فرفره می توان اینطور برداشت کرد که هیچ یک از فروشندگان و خریداران نتوانسته اند بر دیگری غالب شوند و در نهایت رقابت بین آنها با مساوی خاتمه یافته است.
شکل 5- کندل های فرفره صعودی و نزولی
در صورتی که در یک روند صعودی، پس از یک کندل سفید با بدنه بلند، کندل فرفره شکل بگیرد، می توان انتظار تغییر روند یا حداقل توقف روند صعودی را داشت. از طرفی در صورتی که در یک روند نزولی، پس از یک کندل سیاه با بدنه بلند، کندل فرفره شکل بگیرد، می توان تغییر روند یا حداقل توقف روند نزولی را انتظار داشت.
3- کندل دوجی (Doji)
الگوی دوجی از دیگر الگوهای شمعی در بورس می باشد و به کندل هایی که بدنه ندارند یا بدنه بسیار کوچکی دارند، گفته می شود. وقتی کندلی بدنه ندارد، به این معنی است که فاصله بین قیمت اولین معامله و آخرین معامله آن تقریبا برابر با صفر است و به همین خاطر، در این نوع کندل ها، به جای بدنه یک خط افقی وجود دارد. وقتی کندل دوجی سایه بالایی و پایینی نداشته باشد، به این معنی است که نماد معاملاتی با صف خرید یا صف فروش همراه بوده است. چنین کندلی در بازارهای مالی بین المللی وجود ندارد و صرفا در بورس اوراق بهادار تهران دیده می شود. این نوع کندل دوجی (بدون سایه های بالایی و پایینی) اهمیت کمتری دارد مگر اینکه با حجم قابل توجهی همراه شود که در این صورت می توان آن را حائز اهمیت دانست.
کندل های دوجی با توجه به طول سایه های بالایی و پایینی اشکال مختلفی دارند، برخی از کندل های دوجی، به شکل صلیب، برخی به شکل صلیب معکوس و برخی هم به شکل علامت جمع می باشند. انواع مختلف کندل های دوجی عبارتند از :
- دوجی پایه بلند (Long Legged Doji) : این نوع کندل دوجی، سایه های بالایی و پایینی بلندی دارد و در آن قدرت خریدارن و فروشندگان یکسان است لذا نشان دهنده بی تصمیمی و شک و تردید میان معامله گران می باشد.
- دوجی سنگ قبر (Gravestone Doji) : سایه بالایی بلندی دارد اما سایه پایینی ندارد. سایه بالایی در این نوع کندل دوجی، نشان دهنده قدرت فروشندگان و ضعف خریداران می باشد.
- دوجی سنجاقک (Dragonfly Doji) : برعکس دوجی سنگ قبر است یعنی سایه پایینی بلندی دارد اما سایه بالایی ندارد و معمولا نشان دهنده این موضوع است که قدرت خریداران زیاد است.
شکل 6 : انواع کندل دوجی، از الگوهای شمعی در بورس
کندل دوجی نشان می دهد که قدرت خریداران و فروشندگان تقریبا یکسان می باشد و به زودی روند حاکم تغییر خواهد کرد. البته باید توجه داشت که کندل دوجی به تنهایی نمی تواند دلیلی برای تغییر روند باشد و باید به ترکیب آن با سایر الگوهای شمعی بازگشتی اهمیت ویژه ای داد. کاربرد کندل دوجی به روند بازار و همچنین کندل های قبل از خود وابسته است. در صورتی که در یک روند صعودی، پس از یک کندل صعودی با بدنه بلند، کندل دوجی شکل بگیرد، نشان دهنده ضعف خریداران و تغییر روند صعودی می باشد. از طرفی اگر در یک روند نزولی، پس از یک کندل نزولی با بدنه بلند، کندل دوجی شکل بگیرد، نشان دهنده ضعف فروشندگان و تغییر روند نزولی به خنثی یا حتی تغییر روند نزولی به صعودی می باشد. همانطور که در شکل 7 ملاحظه می کنید، شکل گیری کندل دوجی پس از یک کندل صعودی با بدنه بلند، موجب تغییر روند اصلی و به تبع آن افت قیمت شده است.
شکل 7- اصلاح قیمت پس از شکل گیری کندل دوجی از الگوهای شمعی در بورس
روانشناسی کندل های ژاپنی
الگوهای شمعی ژاپنی رقابت بین خریداران و فروشندگان را در یک دوره زمانی نشان می دهد و در نهایت با غلبه یکی بر دیگری، قیمت افزایش یا کاهش می یابد. کندل های ژاپنی با توجه به شکلی که دارند، مفهوم خاص خود را دارند. در ادامه به روانشناسی تک کندل های ژاپنی می پردازیم :
- شمع سفید با بدنه بلند، نشان دهنده قدرت زیاد خریداران در مقایسه با فروشندگان در بیشتر اوقات یک دوره زمانی است.
- شمع سیاه با بدنه بلند، نشان دهنده غالب بودن قدرت فروشندگان در بیشتر اوقات یک دوره زمانی است.
- شمع با بدنه کوتاه نشان دهنده این موضوع است که هیچ کدام از خریداران و فروشندگان نتوانسته اند بر دیگری غلبه کنند و بازار تقریبا در همان جایی که باز شده، بسته شده است.
- شمع دارای یک سایه بلند پایینی نشان دهنده این است که در بخشی از بازار فروشندگان غالب بوده اند اما در نهایت خریداران بر فروشندگان غلبه کرده و موجب رشد قیمت شده اند.
- شمع دارای یک سایه بلند بالایی نشان دهنده این است که در بخشی از بازار خریداران غالب بوده اند اما در نهایت فروشندگان بر خریداران غلبه کرده و موجب افت قیمت شده اند.
- شمع دارای سایه های بلند بالایی و پایینی نشان دهنده این موضوع است که علیرغم تلاش مستمر فروشندگان و خریداران، هیچ کدام نتوانسته اند بر دیگری غلبه کنند، در نتیجه رقابت بین آن ها به صورت مساوی خاتمه یافته است.
انواع الگوهای شمعی ژاپنی
تا به امروز کتاب و مقاله های زیادی در رابطه با انواع الگوهای شمعی در بورس نگاشته شده است. در برخی از این منابع، حدود 55 تا 68 الگو و در برخی هم حدود 105 الگو معرفی شده است. بیشتر الگوهای معرفی شده به صورت بازگشتی و فقط تعداد کمی از آنها ادامه دهنده می باشند. الگوهایی که در انتهای روند صعودی مشابه انتهای روند نزولی موجب بازگشت قیمت و تغییر روند می شوند، معمولا یک اسم دارند اما تعداد کمی از الگوهای شمعی بازگشتی در انتهای روند صعودی با قرینه خود در انتهای روند نزولی نام های متفاوتی دارند. در ادامه به انواع الگوهای شمعی در بورس (بازگشتی و ادامه دهنده) می پردازیم :
1- الگوهای شمعی بازگشتی
الگوهای شمعی بازگشتی، ترکیبی از چند کندل ژاپنی می باشند که معمولا تغییر روند اصلی را نشان می دهند. منظور از الگوی بازگشتی صعودی این است که پس از وقوع این الگو می توان انتظار رشد قیمت را داشت، بنابراین چنین الگویی در انتهای یک روند نزولی تشکیل می شود و باید توجه داشت که هیچ گاه در ادامه یک روند صعودی نباید انتظار شکل گیری چنین الگویی را داشت. از طرفی الگوهای بازگشتی نزولی در انتهای یک روند صعودی تشکیل می شوند و پس از وقوع آن ها می توان انتظار افت قیمت را داشت. معمولا الگوهای شمعی بازگشتی صعودی و نزولی، از 1 تا 3 کندل تشکیل می شوند، بنابراین باید برای تشخیص این الگوها، علاوه بر آخرین کندل به 1 یا 2 کندل قبلی نیز توجه ویژه ای داشت. به طور کلی مهم ترین الگوهای بازگشتی عبارتند از :
- الگوی دوجی (Doji)
- الگوی پوشاننده صعودی (Bullish Engulfing)
- الگوی پوشاننده نزولی (Bearish Engulfing)
- الگوی همر یا چکش (Hammer)
- الگوی همر یا چکش معکوس (Inverted Hammer)
- الگوی مرد دار آویخته (Hanging Man)
- الگوی نافذ (Piercing Pattern)
- الگوی ابر سیاه (Dark Cloud)
- الگوی هارامی صعودی (Bullish Harami)
- الگوی هارامی نزولی (Bearish Harami)
- الگوی ستاره صبحگاهی (Morning Star)
- الگوی ستاره شامگاهی (Evening Star)
- الگوی ستاره ثاقب (Shooting Star)
- الگوی لگد زن (Hicker Signal)
- الگوی سه ستاره (The Tri Star)
- الگوی سه کلاغ سیاه (Three Black Crows)
- الگوی دو کلاغ (Two Crows)
- الگوی دو کلاغ و شکاف صعودی (Upside Gap Two Crows)
- الگوی کمربند (Belt Hold)
- الگوی سه ستاره جنوبی (Three Stars In The South)
- الگوی سه سرباز سفید (Three White Soldiers)
- خطوط برخوردی (Meeting Lines)
- الگوی ساندویچ استیک (Stick Sandwich)
- الگوی سه رودخانه کف ویژه (Unique Three River Bottom)
- الگوی تطبیق کف (Matching Low)
- الگوی شکست یا فرار (The Breakaway)
- الگوی سه شمع درونی صعودی و نزولی (Three Inside Up & Three Inside Down)
- الگوی نردبان کف (Ladder Bottom)
- الگوی بازگشت کبوتر (Homing Pigeon)
- الگوی بلع کودک مخفی شده (Concealing Baby Swallow)
- الگوی سد صعودی (Advance Block)
- الگوی تامل (Deliberation)
2- الگوهای شمعی ادامه دهنده
الگوهای شمعی ادامه دهنده ترکیبی از کندل های ژاپنی می باشند که معمولا تداوم یک روند را نشان می دهند. الگوهای شمعی ادامه دهنده نیز مشابه الگوهای شمعی بازگشتی دارای 2 نوع صعودی و نزولی می باشند. الگوهای ادامه دهنده صعودی در میانه یک روند صعودی و الگوهای ادامه دهنده نزولی در میانه یک روند نزولی شکل می گیرند. معمولا الگوهای شمعی ادامه دهنده از 1 تا 3 کندل تشکیل می شوند، بنابراین برای شناسایی آنها باید علاوه بر کندل آخر، به 1 یا 2 کندل قبلی نیز توجه ویژه ای داشت. به طور کلی مهم ترین الگوهای شمعی ادامه دهنده عبارتند از :
- الگوی شکاف تاسوکی صعودی (Upside Tasuki Gap)
- الگوی شکاف تاسوکی نزولی (Downside Tasuki Gap)
- الگوهای بالا گردن (On and In Neck Line)
- الگوی رخنه (Thrusting)
- الگوی شمع های سفید پهلو به پهلو (Side By Side White Lines)
- الگوی سه شمع یورشی (Three Line Strike)
- الگوی سه گانه های صعودی (Rising Three Method)
- الگوی سه گانه های نزولی (Falling Three Method)
- الگوی خطوط تفکیکی (Separating Lines)
- الگوی سه گانه های شکاف دار صعودی (Upside Gap Three Method)
- الگوی دیلم (Mat Hold)
درباره محمد حسن دانشور
موفقیت در بازارهای مالی نیازمند مهارت های متعددی است. صرف اطلاع از برخی از مفاهیم تحلیل تکنیکال نه تنها نمی تواند به درآمدزایی شما در بازارهای مالی کمک کند بلکه می تواند موجب اشتباه و از دست رفتن سرمایه شما شود. در "پارس سرمایه" تلاش می کنیم با رویکردی متفاوت به آموزش و مشاوره بازارهای مالی بپردازیم تا شما را به متخصصین این عرصه تبدیل کنیم.
پرایس اکشن چیست/ آموزش ترید به سبک پرایس اکشن
خبر " پرایس اکشن چیست/ آموزش ترید به سبک پرایس اکشن از منبع ارز دیجیتال " با موضوع CryptoNews-ارز دیجیتال در تاریخ ۱۳۹۸/۰۴/۲۹ منتشر شد.
پرایس اکشن (Price Action) یکی از شیوه های معامله گری است که تنها داده های قیمت را مبنای تحلیل قرار می دهد تا تریدر نقاط ورود و خروج را شناسایی کند. در این روش از هیچگونه اندیکاتوری استفاده نمی شود و تمامی تحلیل ها بر روی نمودار قیمتی ساده ای انجام می شود. این تکنیک به معامله گران اجازه می دهد تا حرکات زنده و […]
پرایس اکشن (Price Action) یکی از شیوه های معامله گری است که تنها داده های قیمت را مبنای تحلیل قرار می دهد تا تریدر نقاط ورود و خروج را شناسایی کند. در این روش از هیچگونه اندیکاتوری استفاده نمی شود و تمامی تحلیل ها بر روی نمودار قیمتی ساده ای انجام می شود. این تکنیک به معامله گران اجازه می دهد تا حرکات زنده و واقعی قیمت را دنبال کنند و حواسشان به اندیکاتورهایی که معمولاً از قیمت جا می مانند، پرت نشود.انبوه اطلاعاتی که در نمودار جمع شده، به درد تریدرها نخورده و آن ها را بیشتر سردرگم خواهد کرد. در پرایس اکشن مواردی از قبیل تحلیل فاندامنتال و استفاده از نوسانگرها نادیده گرفته و نمودار قیمت در ساده ترین حالت خود تحلیل می شود.نمونه ی از یک چارت ساده بدون اندیکاتور که در پرایس اکشن استفاده می شود – محدوده های حمایت و مقاومت مشخص شده اندنمونه ای از یک چارت نسبتا شلوغ که از اطلاعات زیادی اشباع شده است و تمرکز معامله گر را بر هم می زندبراساس سایت اینوستوپدیا، نکات کلیدی پرایس اکشن شامل موارد زیر می شود:پرایس اکشن به نوسانات قیمت که در یک بازه زمانی بر روی نمودار رسم شده، اشاره دارد.برای مشخص کردن روندهای قیمتی در پرایس اکشن برای معامله گران، می توان دیدگاه های مختلفی را اعمال کرد.الگوهای نموداری از پرایس اکشن به دست می آیند. همچنین ابزارهای تحلیل تکنیکال مانند میانگین متحرک که از آن ها برای پیش بینی در آینده استفاده می شود، با استفاده از پرایس اکشن محاسبه می شوند.پرایس اکشن به معامله گر چه می گوید؟همانطور که گفته شد، داده های خام قیمتی مبنای داده های پرایس اکشن است که می توان آن را در قالب های مختلف نموداری مانند شمع ژاپنی (کندل استیک) به کار گرفت. نمودار کندل استیک به دلیل نمایش گرافیکی مناسب نوسانات و حرکات قیمتی، به همراه نمایش داده هایی چون ارزش باز، بسته، بالاترین و پایین ترین به محبوبیت بالایی بین معامله گران دست یافته است.الگوهای شمعی هارامی، انگالفینگ و سه سرباز سفید نمونه هایی از پرایس اکشن های تفسیرشده ای هستند که معامله گر حین مشاهده آن ها می تواند تصمیمات معینی را اتخاد کند. الگوهای کندل استیک بسیاری وجود دارند که هر یک از آن ها انتظارات خاصی را در تریدر به وجود می آورند.الگوی مثلث صعودیبرای نمونه از یک مثلث صعودی که با خطوط روند بر روی نمودار یافت شده، می توان برای پیش بینی یک شکست مقاومتی استفاده کرد. پرایس اکشن در این الگو به ما می گوید که خریداران چندین بار برای شکستن مقاومت تلاش کرده اند و هر بار قدرتمندتر از قبل ظاهر شده اند.چگونه از پرایس اکشن استفاده کنیم؟پرایس اکشن همانند اندیکاتورهایی مثل MACD و RSI یک ابزار به شمار نمی آید و منبعی از داده هایی است که ابزارهای مختلف براساس آن ساخته شده اند. معامله گران نوسانی (Swing Trader) و تریدر روند (Trend Trader) بیشتر ترجیح می دهند با پرایس اکشن کار کنند تا تحلیل فاندامنتال و اندیکاتورها را برای تمرکز بر روی محدوده های حمایت و مقاومت و پیش بینی شکست ها و تثبیت های قیمتی رها کنند.حتی این تریدرها هم باید به عوامل دیگری از جمله حجم معاملات و تایم فریم هایی که از آن برای یافتن سطوح حمایت و مقاومتی استفاده کرده اند، توجه داشته باشند؛ چرا که می تواند بر روی درست بودن تحلیل هایشان تاثیر بگذارد.معامله گران برای اینکه تحلیل پرایس اکشن موفقی داشته باشند، باید حداقل با چند مفهوم اولیه مانند حمایت، مقاومت و خطوط روند آشنایی داشته باشند.خطوط حمایت و مقاومتمعامله گران در پرایس اکشن باید به دنبال سطوح و محدوده هایی باشند که قیمت در مواجهه با آن ها واکنش نشان داده است. به این محدوده ها حمایت و مقاومت گفته می شود.خطوط حمایت و مقاومت پس از اینکه می شکنند، قابل تبدیل شدن به یکدیگر هستند. یعنی برای نمونه خط حمایتی که شکسته می شود، در ادامه سدی در برابر افزایش قیمت خواهد بود و به یک مقاومت تبدیل می شود.این خطوط را باید در تایم فریم مخصوص خود استفاده کرد، چرا که قیمت بسته شدن یا باز شدن در یک تایم فریم خاص می تواند شکسته شدن یا نشدن این خطوط را در آن تایم فریم تعیین کند. برای مثال استفاده از خطوط حمایتی که برای دوره زمانی هفتگی رسم شده، احتمالا در نمودار یک ساعته کارایی چندانی نخواهد داشت.خطوط روندشناسایی روند و یافتن خطوط روند از اولین کارهایی است که معامله گر باید انجام دهد. اصطلاح «روند دوست شماست» که در بازارهای مالی از آن استفاده می شود، یکی از نکات مهمی است که معامله گران باید به یاد بسپارند تا در هنگام ترید کردن با روند بازار نجنگند.خطوط روند که با اتصال کف ها و سقف ها به همدیگر ساخته می شوند، نقاط احتمالی برگشت روند (در صورت شکسته شدن) را مشخص می کنند تا در اولین شمعی که از خط روند عبور می کند، معامله گر تصمیم به خریدن یا فروختن بگیرد.الگوهای کندل استیکآرایش به خصوص کندل ها در کنار یکدیگر، معامله گر را برای حرکت بعدی قیمت آماده می کند. در ادامه تعدادی از این الگوها و ویژگی های آن ها معرفی شده است.مشخصات یک شمع (کندل)ماروبزو (Marubozu)در این الگو سایه ای از سمت بالا یا پایین بر روی بدنه شمع دیده نمی شود. فشار شدید خریداران (ماروبزو مثال الگوی شمعی هارامی سبز) و فروشندگان (ماروبزو قرمز) از مشخصه های بارز این شمع است. این شمع اولین مرحله از شروع روند صعودی و نزولی در بازار است.دوجی (Doji)زمانی شکل می گیرند که قیمت آغازین و نهایی یک شمع با هم برابر باشند. اندازه سایه ها در دوجی متغیر است. این الگو نبرد میان خریداران و فروشندگان را نشان می دهد که هیچ یک از دو گروه بر دیگری برتری نیافته اند. این الگو می تواند هم به صورت ادامه دهنده روند و هم بازگشت روند باشد.هارامی (Harami)یکی از الگوهای بازگشتی که از دو شمع تشکیل شده است. کندل اول که شمع مادر نام دارد، بازار را به نقطه اوج یا نزول می رساند. کندل بعدی یک شمع دوجی است یا اینکه بدنه کوچکی دارد و درون بازه خرید و فروش شمع مادر تشکیل می شود.پوششی (Engulfing)در این الگو دو شمع پشت سر هم قرار گرفته اند که رنگ های متضادی دارند. این الگو به صورت بازگشتی است و بدنه شمع دوم، کندل اول را به صورت کامل در بر می گیرد. اینکه شمع پوششی چه تعداد از شمع های قبلی را در بر می گیرد، قدرت الگو را نشان می دهد.مزایا و محدودیت های پرایس اکشنتحلیل پرایس اکشن شخص به شخص می تواند متفاوت باشد. بارها اتفاق افتاده که دو معامله گر با نگاه به حرکات قیمتی مشابه، به دو نتیجه گیری کاملا مختلف برسند. یکی از آن ها شاید ادامه روند نزولی را پیش بینی کند و دیگری انتظار بازگشت روند را در آینده نزدیک داشته باشد.البته دوره زمانی که معامله گر استفاده می کند، تاثیر فراوانی بر روی تحلیل او خواهد گذاشت؛ بطوریکه قیمت یک ارز دیجیتال می تواند در طول چند هفته به صورت نزولی باشد، اما در تصویر بزرگتر هر ماه رشد کرده باشد.نکته مهم این است که الگوها همیشه بلافاصله درست از آب در نمی آیند و تحلیلگر باید برای گرفتن تایید از الگو به آن فرصت کافی (نه زیاد و نه کم) بدهد.این نوع تحلیل نسبت به سایر شیوه های معامله گر مزیت هایی هم دارد که از جمله آن ها می توان به سریع بودن و کاربردی بودن آن در هر بازاری اشاره کرد. در عین حال که بیشتر استراتژی های پرایس اکشن ساده است، یادگیری و استفاده از آن در نمودارها نیازمند تمرین فراوان است.پرایس اکشن به تریدر اجازه خواهد داد تا نظم موجود بین خریداران و فروشندگان را از بی نظمی بین داده های قیمتی بیرون بکشد و بر اساس آن حرکت بعدی را پیش بینی کند. [تعداد: 0 میانگین: 0/5] بیشتر بخوانید :تحلیل تکنیکال قیمت: بیت کوین، اتریوم، بیت کوین کَش، ریپل، لایت کوین تحلیل تکنیکال قیمت: بیت کوین، اتریوم، بیت کوین کش، ریپل، لایت کوین بررسی تحلیل تکنیکال و سه راه کسب سود در حوزه ارزهای دیجیتال ! سد ۴,۳۸۰ دلاری برای افزایش قیمت کوتاه مدت بیت کوین/ حمایت در منطقه ۳,۸۰۰ دلار شاخص RSI چیست و چگونه از آن در تحلیل تکنیکال استفاده کنیم؟
نمودار شمعی یا کندل استیک (Candlestick) چیست؟
سنا نجفیان جمعه 28 شهریور 1399
کندل استیک نوعی نمودار قیمت است که قیمتهای بیشینه، کمینه، افتتاحی و اختتامی یک دوره زمانی مشخص را نشان میدهد. کندل استیک از روش تجار برنج ژاپنی و معاملهگرانی اقتباس شده است که صدها سال قبل از محبوب شدن آن در ایالات متحده، از آن برای دنبال کردن قیمتهای بازار و آهنگ یا مومنتوم روزانه استفاده میکردند.
بخش پهن کندل استیک «بدنه اصلی» (real body) نامیده میشود و به سرمایهگذاران میگوید که قیمت اختتامی بالاتر از قیمت افتتاحی بوده است یا پایینتر از آن.
مبانی کندل استیک
سایههای کندل استیک نشاندهنده بیشینه و کمینه روزانه و وضعیت آنها در مقایسه با قیمت افتتاحی و اختتامی است. شکل یک کندل استیک با توجه به رابطه بین قیمت بیشینه و کمینه و افتتاحی و اختتامی متفاوت است. کندل استیکها منعکسکننده اثر رویکرد سرمایهگذاران بر روی بر قیمت اوراق بهادار بوده و توسط تحلیلگران تکنیکال برای تعیین زمان مناسب برای ورود و خروج از معاملات مورد استفاده قرار میگیرند.
نمودار کندل استیک براساس تکنیکی تهیه شده است که در قرن هجدهم در ژاپن برای دنبال کردن قیمت برنج توسعه داده شده بود. کندل استیک روشی مناسب برای معامله هر دارایی مالی نقد مانند سهام، ارز خارجی و معاملات آتی است. کندل استیکهای بلند سفید/سبز به وجود فشاری برای خرید اشاره دارند.
این امر عموما به گاوی بودن قیمت اشاره دارد. با این حال، باید با در نظر گرفتن ساختار بازار و نه به تنهایی به آنها نگریست. به عنوان مثال، یک کندل استیک بلند سفید اگر بخشی از یک سطح حمایتی عمده قیمت باشد، احتمالا اهمیت بیشتری خواهد داشت.
کندل استیکهای بلند سیاه/قرمز نشاندهده وجود فشار قابل توجه فروش هستند. این نشان میدهد که قیمت خرسی است. یکی از الگویهای بازگشت رایج کندل استیک که به عنوان چکش شناخته میشود، زمانی شکل میگیرد که قیمتها پس از افتتاح به شکل چشمگیری پایین رفته، سپس به نزدیکی بیشینه میرسد.
کندل استیک نزولی مشابه آن به نام مرد به دار آویخته شده (hanging man) شناخته میشود. این کندل استیکها ظاهری شبیه یک آبنبات چوبی مربع داشته و اغلب توسط معاملهگرانی مورد استفاده قرار میگیرند که در تلاشند تا یک کف یا سقف را در بازار پیدا کنند.
الگوهای معاملاتی کندل استیک دو روزه
استراتژیهای معاملاتی کوتاهمدت بسیاری بر اساس الگوی کندل استیک وجود دارند. الگوی پوشاننده (engulfing pattern) احتمال تغییر روند را نشان میدهد؛ اولین کندل استیک بدنه کوچکی دارد که به طور کامل توسط کندل استیک دوم پوشانده شده است.
الگوی مورد نظر زمانی الگوی پوشاننده گاوی نامیده میشده که در انتهای یک روند نزولی قرار گرفته باشد، یک الگوی پوشاننده خرسی نیز در انتهای یک روند صعودی قرار دارد. هارامی (harami) یک الگوی برگشت است که در آن کندل استیک دوم به طور کامل در داخل کندل استیک اول قرار گرفته و به رنگ مخالف است.
در یک الگوی مرتبط به نام صلیب هارامی ، کندل استیک دومی وجود دارد که دوجی (doji) نام دارد و زمانی بوجود میآید که قیمت افتتاحی و اختتامی عملا یکی هستند.
الگوهای معاملاتی کندل استیک سه روزه
یک ستاره عصر (evening star)، یک الگوی برگشت خرسی است که در آن اولین کندل استیک روند صعودی را ادامه میدهد. کندل استیک دوم شکاف رو به بالا (gap up) و بدنه باریکی دارد. کندل استیک سوم زیر نقطه میانی کندل استیک اول قرار دارد.
ستاره صبح (morning star) یک الگوی گاوی است که در آن اولین کندل استیک بلند و دارای بدنهای سیاه/قرمز است و پس از آن یک کندل استیک کوتاه وجود دارد که دارای شکاف رو به پایین (gap down) است؛ این الگو با یک کندل استیک بلند سفید/سبز تکمیل میشود که بالاتر از میانه کندل استیک اول بسته میشود.
دیدگاه شما